پشیک

دشتی سروده ها

پشیک

دشتی سروده ها

پهلوی گویشی پنج




خنه ت مث زلزله ساسم می جمبوند

khenat mes zelzele sasom mijombund

مث تش جیگر مو میگلمبوند

mese tash jigere mo migolombund

کمی آسی تر از چهشام رداوه

kemi aseitar az chahsham redawe

صدی پی تو دل مو وامی رمبوند

sedey pey to dele mo wamirombund


برگردان:


خنده ات مانند زلزله پایه و اساسم را می لرزاند


مانند آتش جگرم را می سوزاند


کمی آهسته تر از چشمانم بگذر


صدای پای تو دل مرا آوار میکند و فرو میریزد.

پهلوی گویشی چهار



دل مو اش بروند شی پا و خوش رفت

dele mo esh berund shi pawo khosh raft

مو اش جا واشت تک و تینا و خوش رفت

mo esh jawasht teko teinawo khosh raft

چشام کور تا دیگه عاشک نواوم

chesham kur ta dige ashek newawom

کصاص جیگرم اشدا و خوش رفت

kesase jigerom eshdawo khosh raft


برگردان:

دل مرا زیر پا انداخت و خودش رفت


مرا تک و تنها رها کرد و خودش رفت


چشمهایم کور تا دیگر عاشق نشوم


به سختی از من انتقام گرفت(جگرم را قصاص داد) و خودش رفت.

پهلوی گویشی سه


سرت تی چش مو تاکت کردن امشو

serat ti chesh mo taket kerden omshow

مو ات کشتن هلاکت کردن امشو

mo et koshten helaket kerden omshow

کشنگی هم میگن که حدی اش هن

keshangi ham migan ke haddi esh hen

تو صافی چول پاکت کردن امشو

to safy chule paket kerden omshow


برگردان: 


سرت را جلوی چشمان من برهنه کرده ای امشب


مرا کشته ای و هلاک کرده ای


قشنگی هم میگویند که حد و اندازه ای دارد


تو دیگر حسابی شورش را درآورده ای.

پهلوی گویشی دو


ایطو سیلم مکو خلبالم اتکه

itow seilom moku khalbalom etke

تشت زت جونم و انگالم اتکه

teshet zat junomo angalom etke

بساکو، رحم سیچه تو دلت نی؟!

besaku rahm siche tu delet ni

کمی کمتر بخن، پامالم اتکه

kemi kamtar bekhan pamalom etke

برگردان:

اینچنین مرا نگاه نکن سوراخ سوراخم کردی


جانم را به آتش کشیدی و  از گرما مرا سوزاندی


بس کن، چرا رحم توی دلت نیست؟


کمی کمتر بخند که مرا به کشتن دادی

سرآغاز


درود به همه ی فرهیختگان و دوستداران فرهنگ و باورهای بومی بجا مانده از سده ها و هزاره های گمشده، شاید هرگز برآن نبودم که تارنگاری ویژه ی شعرهای گویشی ام  راه بیندازم اما پافشاری مهرورزانه ی بسیاری از دوستان مرا  وادار به آفرینش تارنگار پشیک کرد. امید که همه دست در دست هم در جهت پاسداشت کهن واژگان گویش شیرین دشتی و نیز پیشبرد روزافزون آن  بتوانیم گامی ارزنده برداریم.

 این هم یک پهلوی(دوبیتی) برای آغاز:


که دم پنگیت شی مچ واز میکوت؟

ke dompangit shey mach waz mikut

که با دساش موینات ناز میکوت؟

ke ba dassash minat naz mikut

که بی پرونگ شو بال تو وام بیت؟

ke bi parvang show bale to wambit

که زنبیلش پر از دمباز میکوت؟

ke zanbilesh por az donbaz mikut


برگردان:

چه کسی گل موهایت را با بوسه باز میکند؟


چه کسی با دستانش موهایت را ناز میکند؟


چه کسی بدون "پرونگ" شبها از تو بالا میرود؟


چه کسی زنبیلش را پر از خارک شیرین نیمه رطب شده میکند؟